ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغه(2)
دليل عقلي بر جامعيت قرآن كريم
«و اكمل به دينه و قبض نبيه صلي الله عليه وآله و قد فرغ الي الخلق من احكام الهدي به فعظموا منه سبحانه ما عظم من نفسه فانه لم يخف عنكم شيئا من دينه و لم يترك شيئا رضيه او كرهه الا و جعل له علما باديا و آية محكمة تزجر عنه او تدعو اليه فرضاه فيما بقي واحد و سخطه فيما بقي واحد. [1]
پيامبرش را هنگامي از اين جهان برد كه از رساندن احكام و هدايت قرآن به خلق فراغتيافته بود; پس خداوند را آنگونه بزرگ بداريد و تعظيم كنيد كه خود بيان كرده است; زيرا حكمي از دين خود را بر شما پنهان نگذاشت و هيچ مطلبي را كه مورد رضايت و خشنوديش باشد وانگذاشت، جز اينكه نشاني آشكار و آيهاي محكم كه از آن جلوگيري يا به سوي آن دعوت كند، برايش قرار داد. پس رضايت و خشم و قانون او در گذشته و حال و آينده درباره همه يكسان است.»
مسلما وقتي پيامبري براي هدايتبشر فرستاده ميشود و خاتم پيامبران معرفي ميگردد، كتاب آسماني او نيز كه معجزه ابدي هم نام گرفته، بايد تامين كننده اين هدف باشد، و الا هدف الهي مهمل جلوه ميكند; بنابراين لازم است پيامبر تا به انجام رساندن اين هدف در ميان امتباشد تا تمامي احكام دين خدا كه متضمن تكامل و تعالي و هدايت انسان است، به مردم عرضه گردد.
از طرف ديگر، بايستي اين احكام چنان واضح و روشن باشند كه دقيقا مبين اوامر و نواهي الهي كه سعادت بشر در گرو آن است ، باشند.
همچنين، از نظر عقلي، جامعيت قرآن اقتضا ميكند كه دستورات آن متغير نبوده دستخوش تحولات زمان قرار نگيرد. سخن آخر امام عليه السلام دقيقا گوياي همين مطلب است: «احكام الهي تا قيامت تغيير نميپذيرد، بلكه حكم هر مساله مطابق ستبا آنچه در عهد رسول اكرمصلي الله عليه وآله در قرآن و سنتبيان شده است.»[2]
حجيت قرآن كريم در نهج البلاغه و نظريه اهل حديث
آيتالله خويي درباره حجيت ظواهر قرآن كريم كه برخي از علماي حديث [3] بر آن اشكال وارد كردهاند، مينويسد:«ظواهر قرآن، حجيت و مدركيت دارد و ما ميتوانيم در موارد مختلف به معناي ظاهري آن تكيه كرده، آن را مستقلا مورد عمل قرار دهيم و در گفتار و نظريات و استدلالهاي خويش به آن تمسك جوييم; زيرا ظواهر قرآن براي عموم مردم، حجت و مدرك است.»[4] وي سپس پنج دليل را براي اثبات اين موضوع مطرح ميكند.
بدين ترتيب قرآن كريم از همه جهات براي بشر حجت است و دليل محكمي براي او در پيشگاه حق تعالي است.
اين مطلب در نهجالبلاغه بوضوح ديده ميشود. حضرت در خطبه 182 ميفرمايد: فالقرآن آمر زاجر و صامت ناطق حجة الله علي خلقه اخذ عليه ميثاقهم و آرتهن عليه انفسهم اتم نوره و اكمل به دينه; «قرآن امر كننده و نهي كننده است و - برحسب ظاهر خاموش است ولي - در واقع - گويا و حجت و برهان خدا بر بندگان است كه از ايشان بر آن پيمان گرفت و آنها را در گرو آن قرار داد. نور آن را تمام گردانيد و دين خود را به سبب آن كامل كرد.
در اين قسمت، توجه به جند نكته ضروري است:
اول: حضرت، قرآن را به عنوان حجتخدا بر خلق معرفي ميكند. بديهي است، از آنجا كه قرآن كريم معجزه اصلي است و شامل كليه دستورات سعادت بخش براي بشر است، از جانب خداوند منان حجتبر تمام انسانهاست. [5] از اين رو اگر پيروان اين كتاب آسماني بدان عمل كنند، در آخرت نيز دليلي بر اعمال خويش در پيشگاه حق تعالي خواهند داشت.
دوم: خداوند از بندگان خود بر فراگرفتن و عمل به قرآن كريم پيمان گرفت. ابن ابي الحديد در اين باره مينويسد: «از آنجا كه خداوند سبحان در عقول مكلفان، ادله توحيد، عدل و از جمله مسائل نبوت را قرار داد و نبوت پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله را عقلا اثبات كرد، به مانند گيرنده ميثاق از مكلفان استبه تصديق دعوتش و قبول قرآني كه نازل گشت، بدين صورت، نفوس آنها را مرهون بر وفا قرار داد كه در اين حال، آنكه مخالفت كند به خود زيان رسانده و تا ابد هلاك شده است.»[6]
برخي ديگر از شارحان نهج البلاغه در ذيل اين عبارت گفتهاند كه خدا به واسطه نبي اكرمعليه السلام از بندگانش پيمان گرفت كه به قرآن عمل كنند.»[7]
همچنين احتمال دارد مراد از آن، قضيه ذريه قبل از خلقت آدمعليه السلام باشد كه در اخبار هم آمده است. [8]
تفسير اين عبارت، به هر صورتي كه باشد، مبين اين مطلب است كه نفوس بندگان با خداوند در پذيرش قرآن - بعنوان كتابي الهي براي هدايت و سعادت بشري پيمان بستهاند; به طوري كه حضرت دقيقا بيان ميدارد كه خداوند نفوس و ارواح عباد را مرهون وفا به اين امر قرار داد.
زماني نفوس، مرهون رعايتحق تعالي و اطاعت از او و دستوراتش - كه همگي در كتاب آمده - ميشوند كه اين كتاب از حجيت لازم برخوردار باشد.
سوم: اين كتاب را كامل كننده دين مبين اسلام معرفي كرد. اين گفته حضرت دقيقا گوياي اين است كه:«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا»[9] ; امروز دين شما را به حد كمال رسانيدم و بر شما نعمت را تمام كردم و بهترين آيين را كه اسلام است، برايتان برگزيدم.»اين مطلب نشان از آن دارد كه قرآن مجيد زيربناي دين جاوداني اسلام است; پس لازم است از جامعيت، جاودانگي و حجيتبرخوردار باشد.
امام عليعليه السلام در جايي ديگر فرموده است: «انا حجيج المارقين و خصيم الناكثين المرتابين و علي كتاب الله تعرض الامثال [10] ; من با خارج شوندگان از دين احتجاج و با شك كنندگان در دين دشمني ميكنم; كارهاي مشتبه به حق، به قرآن عرضه ميگردد.»
اين عبارت تفسيرهاي مختلفي دارد; علامه مجلسي ميگويد: «احتمال دارد مراد از امثال، حجتها يا احاديثباشد; يعني آنچه در مخاصمه با مارقان و مرتابان بدانها احتجاج ميشود، بايد به كتاب خدا عرضه گردد تا صحت و فساد آن روشن شود و يا آنچه درباره عثمان به من استناد ميدهند، بايد بر كتاب خدا عرضه گردد.»[11]
ابن ابي الحديد و خويي مراد حضرت از اين سخن را همان گفته خداوند ميدانند كه فرمود:«هذان خصمان اختصموا في ربهم... [12] ; اين دو گروه(مؤمن و كافر) كه در دين خدا با هم به جدل برخاستند، مخالف و دشمن يكديگرند.»[13]
در شان نزول اين آيه روايتي است از امام حسينعليه السلام كه نضربن مالك آن را نقل كرده است. نضر ميگويد: «به امامعليه السلام گفتم: يا ابا عبدالله از قول خداوند در آيه «هذان خصمان اختصموا في ربهم»به من خبر ده! پس فرمود: ما و بني اميه درباره خداي تعالي به خصم برخاستيم. ما گفتيم صدق الله و آنها كذب گفتند; پس ما روز قيامت دو خصم هستيم.»[14]
رواياتي شبيه به همين مضامين كه دو خصم ذكر شده را امام عليعليه السلام و طرف مقابل را دشمنان وي معرفي كرده: در اخبار و روايات بسيار وارد شده است كه در اينجا مجال ذكر آن نيست.
درست است كه طبق روايات رسيده، خصومتبين محمد و آل محمدعليهم السلام و دشمنان آنها بايد بركتاب خدا عرضه گردد تا حق و ناحق از هم تمييز داده شود، اما همين ميرساند كتابي كه قابليت عرضه شبهات را داشته و ميزان و مقياس قرار ميگيرد، [15] بايستي كتابي منزه از هر عيب، نقص و تحريف بوده و بتواند مرجع و حجت و مبنا باشد.
امام عليه السلام در يكي از بيانات نوراني خويش صريحا به همين مطلب اشاره كرده، ميفرمايد:
«و كفي بالكتاب حجيجا و حصيما»[16]
قرآن براي بازخواست و داوري كفايت ميكند.
بدين ترتيب، قرآن برهان قاطع و حجتي محكم استبراي كسي كه به آن احتجاج و با آن مخاصمه كند. و همين حجيتسبب ميگردد كه اين مجموعه وحي الهي به عنوان ماخذ اصلي قوانين اسلام تلقي گردد و اصل و ريشه همه فروع قرار گيرد.
ميتوان بوضوح دريافت كه ديدگاه امام عليعليه السلام پيرامون جامعيت قرآن مجيد در راستاي همان نگاه قرآن است كه فرموده:
«اليوم اكملت لكم دينكم... و رضيت لكم الاسلام دينا»
و در جايي ديگر فرمود:
«فيه تبيان لكل شيء»
و نيز فرمود:
«و من يتبع غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين»
روشن استبا توجه به ديدگاههاي همه جانبه حضرت در اين زمينه، به كليه نظرات افراطي كه وجود همه علوم بشري را در قرآن ميدانند و يا نظرات تفريطي كه به حجيت ظواهر قرآن بدون تمسك به روايات ترديد وارد ميكنند، خط بطلان ميكشد و از اين ميان معناي صحيح آيات قرآن نيز روشنتر رخ مينماياند.
پی نوشت:
[1] . خطبه 182
[2] . ترجمه و شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 595
[3] . علماى حديث چنين عقيده دارند كه ظواهر قرآن حجيت ندارد; يعنى نمىتوان از ظاهر آيات بدون تمسك به روايات رسيده از معصومان(ع) به مفهوم و معناى آن رسيد; لذا هرگونه تفسيرى بدون نقل و تمسك به روايات ممنوع شمرده مىشود. بنگريد به: الحدائق الناضرة فى احكام العترةالطاهرة، يوسف بحرانى، ج 1، ص 26-35
[4] . بيان در علوم و مسائل كلى قرآن، ص 413
[5] . شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 10، ص116
[6] . همان منبع، ص 117
[7] . فى ظلال نهج البلاغه، محمد جواد مغنيه، ج3، ص 41
[8] . شرح نهج البلاغه، ص 117
[9] . مائده، 3
[10] . خطبه 74
[11] . المتقطف من بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسى، ج 1، ص 207
[12] . حج، 19
[13] . شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 6، ص 171; منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه، ميرزا حبيب لله هاشمى خويى، ج 5، ص 228
[14] . تفسير نورالثقلين، حويزى، ج 3، ص 476
[15] . برخى شارحان مراد حضرت در خطبه 75 را ميزان و مقياس قرار گرفتن قرآن كريم دانستهاند. بنگريد به: فى ضلال نهج البلاغه، ج 1، ص 385
[16] . خطبه، 82